توسعه یافتگی در ادبیات متعارف به معنای غربی شدن است
22 اردیبهشت 1393
توسعه یافتگی در ادبیات متعارف به معنای غربی شدن است

به گزارش خبرنگار مهر، همایش ملی "فرهنگ و تکنولوژی؛ درنگی فرهنگی در مسیر پرشتاب صنعتی شدن" یکشنبه 21 اردیبهشت در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد. در بخش سوم این همایش که به موضوع "جمهوری اسلامی و چالش توسعه گرایی غیر فرهنگی" اختصاص داشت دکتر عطاءالله رفیعی اتانی عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی سخنرانی کرد.

وی در پاسخ به این سوال که چرا در غرب توسعه به معنی توسعه اقتصادی گرفته شده است، گفت: غرب جدید محصول انسان جدید است که در غرب شکل گرفت و ماهیت آن از قرن 14 تا قرن 19 به تدریج دچار تحول ماهیتی و بنیادی شد. اگر قرار است ما درباره انسان نظریه ای داشته باشیم، باید درک درستی از انسان داشته باشیم. هر کسی که از خود و هویت خویش درک درستی دارد بدین معناست که چهار نسبت را با خود تعریف می کند، یعنی نسبت خود را با خدا، حقیقت، جامعه و خود می تواند تعریف کند. به نظر می رسد مفهوم اومانیزم توانسته در طول یک تاریخ همه این نسبتها را برای انسان جدید تعریف کند. انسان جدید در غرب برای ایجاد نسبت درست با جامعه خود به مفهوم بنیادی لیبرالیسم و برای تعریف نسبت خود با خود، مفهوم فایده گرایی را تعریف کرد و بزرگترین محدودیت برای این انسان طبیعت بود که با تکنولوژی بر آن مسلط گردید و اگر این انسان را یک جا تصور کنید به یک انسان کاملا اقتصادی تبدیل شده است؛ انسان که جز اقتصاد نمی فهمد.

این پژوهشگر علوم انسانی افزود: در اوایل قرن چهاردهم بعد از محوریت اومانیزم یک تحول عظیم در فرهنگ اتفاق می افتد، یعنی ما شاهد تغییراتی در تئاتر، هنر، کتاب و ... هستیم. آنچه که ما از انسان غربی امروز می بینیم این است که به یک انسان اقتصادی تبدیل شده و همه ارزشهای زندگی او بر مدار اقتصاد است و این محصول تفکر اومانیزم است. بعد از جنگ جهانی و آزاد شدن خیلی از کشورهای مستعمره، غربی ها به این کشورهای جهان سوم چنین القا کردند که شما با ما فرق می کنید و وقتی این تفاوت تئوریزه شد خود را در دانش توسعه یافته نشان دادند، اما مشکل اصلی این بود که یک مهندسی معکوس اتفاق افتاده بود. از این رو فکر کردند توسعه به معنای توسعه اقتصادی است در نتیجه همه برنامه ها بر اساس اقتصاد نوشته شد. بعد از مدتی متوجه شدند که این مساله موجب تحول فرهنگی می شود. جوامع غیر غربی مجبور شدند که به تحولات فرهنگی تن بدهند و ما هم بعد از سال 68 دچار چنین تحولات فرهنگی شدیم و گرایش و نگاه قابل توجهی از اراده کشور به این سمت میل پیدا کرد که همه خواسته های مردم را اقتصادی قلمداد کند. یعنی تلقی این بود که برای برآوردن آن نیاز و ضرورت همین مسیر تجربه شده در غرب، مبنا و چارچوب درستی برای تامین مطالبات اقتصادی مردم است و خود به خود این رویکرد دست به کار تحول در لایه های فرهنگی زندگی شد چون باید تنه و ریشه را برای باربری هماهنگ می کرد و این همه واقعیتی است که به درستی، تهاجم فرهنگی، نام گرفت.

رفیعی اتانی یاد آور شد: من فکر می کنم تمام این ایده ها، آرمانها و آرمهای سالهای گذشته در جمهوری اسلامی ایران وجود دارد از قبیل الگوی اسلامی ایران پیشرفت، اصلاح الگوی مصرف، حماسه اقتصادی و... برای بازگرداندن تحولات و پیشرفتهای اقتصادی بر مدار فرهنگ دینی و انقلابی است و آخرین آن که همان بحث فرهنگ و اقتصاد است در واقع به این معناست که ما می خواهیم اقتصاد را مهم بدانیم اما اقتصاد مهم محصول یک موضوع مهمی به نام فرهنگ است.

این عضو پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تاکید کرد: برای عینیت یافتن انسان کمال طلب اسلامی در مقابل انسان منفعت طلب غربی، باید نظام فرهنگی و به طور خاص آن نظام تعلیم و تربیت اسلامی به جای نظام اقتصادی قرار گیرد. یعنی برای حل این موضوع و ایجاد توسعه اقتصادی و فرهنگی، نظام برنامه ریزی کشور به جای اینکه فقط در دست اقتصاددانان باشد باید در اختیار نظام تعلیم و تربیت به معنای عام آن نیز قرار گیرد. در حالیکه امروزه برنامه های توسعه ما و همه هویت آن اقتصادی است.

دکتر رفیعی اتانی در پایان تاکید کرد ما وقتی از الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی سخن می گوییم به معنای این است که درک می کنیم حرکت جامعه و فرد به سمت کمال است و معنای این حرکت حرکت قوه به فعل است. وقتی از پیشرفت اسلامی سخن می گوییم یعنی نظامات سیاسی و اقتصادی بر مدار نظام فرهنگ و به طور خاص بر نظام تعلیم و تربیت قرار گیرد و بعد اقتصاد و فرهنگ محصول آن خواهد بود. و به نحوی شکل می گیرد که هویت اسلامی محقق شود و بعد یک تمدن اسلامی را به دنبال خواهد داشت. وقتی ما از هویت و تمدن اسلامی سخن می گوییم به معنی دنباله روی تمدن غربی نیست. اما این سخن به معنی عدم بهره گیری از تجربیات آنها نیست. اما این تمدن غربی هیچ گاه نمی تواند به تمام هویت ما تبدیل شود و یا به عنوان مدل و الگوی ما در نظر گرفته شود.